شبکه چهار - 7 مرداد 1401

"حجاب"، حراست از "عشق"، "برهنگی"؛ خیانت به "عشق" (2)(زن مسلمان، قانون، ساختار و سبک زندگی)

روز حجاب و عفاف _ ۱۴۰۰

بسم الله الرحمن الرحیم

استاد: سؤال اول‌تان را هم جواب دادم.

مجری: یک درخواستی داشتم هم خواهران بزرگوار یک سؤال بپرسند و شما هم عذرخواهی می‌کنم اگر کوتاه جواب بدهید.

جواب استاد: تستی بپرسند که من هم کوتاه جواب بدهم می‌خواهم ابعاد مختلف را جواب بدهم. سؤالاتی بکنید که جوابش کوتاه باشد اگر سؤالی بپرسید که جواب آن طولانی باشد من باید بیشتر صحبت کنم.

یکی از حضار: سؤال بنده شاید یک مقدار توضیح آن طولانی باشد ولی جواب آن کوتاه‌تر باشد شما فرمودید که من یکسری تفاوت‌ها داخل بحث خانواده داریم ولی داخل جامعه به آن صورت بین مرد و زن تفاوت نداریم. درست است که ما می‌گوییم از نظر اسلام تفاوت نداریم ولی خب این بسترها را هم نداریم یعنی این بسترهای متفاوت برای فعالیت یک خانم و یک آقا را هم نداریم یعنی ما می‌گوییم این مزیت نیست که یک خانم بخواهد مردانه رفتار کند یا خودش را شبیه آقایان بکند ولی خب با توجه به این فرجه تاریخی که اتفاق افتاده، تقریباً هر انسانی باید مردانه رفتار کند یعنی ساختار بخش‌های مختلفی که داخل جامعه هست می‌طلبد که یک خانم یک مقدار از زنانگی خودش را کنار بگذارد تا بتواند وارد آن فعالیت‌ها بشود و بتواند آن‌جا فعالیت کند.

جواب استاد: مثل چی؟

همان: مثل فضای دانشگاه، فضا برای آقایان تا نسبت به خانم‌هاخیلی مهیاتر است. حالا سؤال بنده این است که یک بخشی از آن بخش قانون‌گذاری است و یک بخش این است که خود آن خانم‌ها بتوانند تلاش بیشتری بکنند، زمان و خانواده‌شان را مدیریت کنند، و متناسب با زمان حال بیایند بازبینی بکنند و این حرف نو و جدید اسلام را وارد جامعه ما بکنند. در همین نقطه می‌بینیم به نظرم خیلی طبیعی است که خانم‌ها ما و مردم جامعه ما خیلی متمایل می‌شوند به آن حرفی که برایشان خیلی راحت‌تر است یعنی خیلی آن فضا را برایشان جذاب‌تر می‌کند که به آن حرف‌ها متمایل می‌شوند. می‌خواستم نظر شما را بدانم که ما چطوری باید این حرف اسلام را به جامعه منتقل کنیم؟ و آیا واقعاً یک چنین چیزی هست و چطوری باید عملی بشود؟

جواب استاد: ببینید چیزهایی که توهم می‌شود که مانع هستند یک بحث است. دو؛ موانعی که واقعی‌اند موجودند اما حقیقتی ندارند یعنی درست نیست. سوم؛ یک موانعی که مانع تکامل زن نیستند موانعی برای یک بروزها و آسیب‌های دیگری در جامعه هستند این سه‌تا را باید از هم تفکیک کنیم. آن چیزی که اسلام تأکید زیادی روی آن دارد مسئله تبدیل نشدن روابط انسانی – اجتماعی به روابط جنسی است که فوق‌العاده رابطه آن مثل رابطه یک جرقه آتش در انبار کاه است و اتفاقاً این‌هایی که بیشتر از همه می‌گویند نه آقا این‌ها نیست این‌ها مربوط به افراد تحصیل نکرده است! این حرف‌ها را بروید به بچه‌ها بزنید! نخیر؛ اتفاقاً برای بزرگسالان است و تحصیلکرده‌ها هیچ تفاوتی ندارند بلکه خطرناک‌ترند برای این که این‌ها که تحصیل کردند بلدند که چطوری روی کارهای نادرست اسم‌های روشنفکری و نادرست بگذارند. آن عوام یک خلاف می‌کند سریع هم می‌گوید ما یک غلطی کردیم! این خواص است که اسم‌های خوب روی کارهای بد می‌گذارند! اسم روشنفکری می‌گذارند بی‌ناموسی، تجاوز، خیانت، خیانت جنسی، سوء استفاده‌های جنسی، این‌ها یک چیزهایی است که آدم هرچه باسوادتر باشد، کمتر می‌شود؟! ابدا. این‌ها را با تقوا و تربیت می‌شود کنترل کرد با سواد نمی‌شود. بعضی از عرصه‌ها هست که مانع هست و آن موانع باید باشد. آن مانع بر سر راه زن نیست بر سر راه مرد است.

همان:حاج آقا عذرخواهی می‌کنم من بیش از این دیگر نمی‌توانم تحمل کنم! این واقعیت نیست. الآن شما فرض بفرمایید یک مادر این‌جا بود چگونه می‌خواست از جلسه استفاده کند وقتی فرزندی در منزل دارد؟ واقعیت این است که هنوز بستری ایجاد نشده که یک خانم متأهل و مادر بتواند به آن‌جا برسد.

جواب استاد: من دارم همین را عرض می‌کنم. گفتم سه‌تا مانع داریم که این‌ها را از هم تفکیک کنیم. این مورد مادری یک بحث دیگری است و یکی از این سه‌تا دسته است. گفتیم سه‌تا مانع هست که هر کدام یک راه حل دارد. 1) موانع را عرض کردیم که موانع توهمی است مانعی وجود ندارد خودسانسوری است یا فشار غلط جامعه است. مثل این که آیا می‌شود هم مادر بود و محجبه بود و باحیا بود و هم در صحنه‌های علمی، اقتصادی و سیاسی حضور داشت؟ بله می‌شود چرا نشود؟ هم شرعاً می‌شود هم قانوناً می‌شود و هم واقعی می‌شود و شده است. اما دارم می‌گویم واقعاً یک پرتگاه‌هایی است که وقتی شما به عنوان یک زن در معرکه‌ای می‌آیید که، مثلاً فرض کنید می‌روید راننده کامیون می‌شوید این که اشکال شرعی ندارد بعد شما در مسیر هم با کامیون‌دارها هستید 99درصد مرد هستند مردهای خاصی هم هستند. خب تو عواقب آن را باید مدیریت کنی کسی نگفته شما راننده کامیون نباش. یک وظیفه اضافی داری برای خودت درست می‌کنی. خیلی خب بکن، ممنوع که نیست اما یک آثاری دارد آثار آن را می‌توانی مدیریت کنی؟ یعنی شما می‌توانی وارد یک محیطی بشوی که این محیط این‌جوری است اصلاً نمی‌گوییم خوب است یا درست است، می‌گوییم واقعیت دارد و این‌طور است. در این محیط می‌روی که یک آسیب‌هایی متوجه تو می‌شود که متوجه آن‌ها نیست همان مردهایی که نشستند با تو، آن وسط با راننده‌ها، همان مردها نگاه‌شان به همدیگر با نگاه‌شان به تو متفاوت است! این را متوجه نمی‌شوی؟ و این طبیعی هم هست، یک واقعیت طبیعی است خوب نیست ولی هست. واقعیت دارد. شما باید خودت را در این شرایط ببینی. من از این یک طرف می‌خواهم این کار را بکنم و از این طرف هم این تهدیدها وجود دارد خیلی خب شما باید دو دوتا چهارتا بکنی مثل این که بگویی من می‌خواهم توی جلسه بروم ولی خطر کرونا هم هست، چه کار کنم که هم بتوانم به جلسه بروم هم کرونا نگیرم؟ خب شما باید این دوتا را با هم جمع کنید بگویید ماسک می‌زنم فاصله را رعایت می‌کنم می‌روم. شما می‌گویید بچه دارد با بچه نمی‌تواند بیاید. اولاً که کاملاً می‌شود مدیریت کرد تقسیم کار در خانواده و خود کرد برای این که شما هم بچه‌تان را مدیریت کنید چنانچه که شوهر شما هم یک مشکلات دیگری دارد. مشکل شما بچه‌تان است، مشکل شوهرتان هم این است که باید برود نان در بیاورد باید برود مسافرکشی کند، کارگری کند، کارمندی کند. او هم دلش می‌خواهد به جلسه بیاید این مخصوص زن نیست در مرد و زن هست، باید این نحوه مدیریت، عقل معاش،‌ تقسیم کار و این حرف‌هاست حالا شما بگویید ما هرچه هم تقسیم کار کردیم نشد آن وقت باید ببینی این‌جا کدام مهم‌تر است عقل شما می‌گوید کدام آن مهم‌تر است آیا من بیایم این‌جا که بچه دو ساعت مشکلات ببیند ممکن است بگویید بله این جلسه می‌ارزد دو ساعت بچه را پیش یکی می‌گذاریم ولو گریه کند ولی این مهم است. یک وقت می‌گویید که نه، دستاورد من از این جلسه به قیمت شکنجه‌ای که این بچه می‌کشد نیست، این را شما باید خودت محاسبه کنی، کسی به تو دستوری نمی‌دهد، و این‌جا ممکن است کسی بگوید – اصلاً این جلسه را ول کن – کسی بگوید من بچه دارم می‌خواهم بچه‌ام را نگه دارم یا بروم مثلاً درآمد خانوادگی‌مان را سه برابر کنم؟ ببینید هر دویش حلال است هیچ کدام آن حرام نیست، شما باید محاسبه کنید خودت ببین چه را از دست می‌دهی و چه به دست می‌آوری؟ محاسبه کن. بعد ممکن است بگویی من محاسبه کردم دیدم این کار درست‌تر است وظیفه من الآن این است اگر به این نتیجه رسیدی حسرت آن چیزی را که از دست دادی دیگر نخور. اول این‌هایی را که می‌گویم دقت کنید. اگر من به این نتیجه رسیدم که اگر الآن توی این جلسه بیایم یک منافعی را از دست می‌دهم برای رشد من این مهمتر است این کار را بکن. اگر احساس می‌کنی نه این‌طور نیست ممکن است من بیایم این‌جا مثلاً عکسم را یک جایی بیندازند یا یک صحبتی با هم بکنیم این کاملاً به محاسبات شما بستگی دارد به عنوان یک زن یا مرد متدین، با احساس مسئولیت، ببینید کدام مهم‌تر است همان کار را انجام بده. یک وقت می‌گویید من می‌خواهم بچه‌ام را رها کنم، کلاً، بروم فلانجا فلان فعالیت اقتصادی و فرهنگی را بکنم. خب باید به چندتا سؤال جواب بدهید. شما می‌خواهید بروید در جامعه فعالیت فرهنگی کنید و بچه‌های دیگران را نجات بدهید بچه خودت را نابود می‌کنی می‌خواهی بروی بچه دیگران را نجات بدهی. باید توضیح بدهی که چرا؟ به لحاظ عقلی، به لحاظ و... باید توضیح بدهی. یک وقت می‌گویید نه وظیفه اصلی من بچه‌ام هست ولی در عین حال من در برابر بچه‌های دیگران هم مسئول هستم چنان که به شما بگویم این به عرضه آن زن و مرد مربوط است. خیلی ازچیزهایی که می‌گویید قابل جمع نیست، ولی قابل جمع است. تو نمی‌توانی. مادر من 8تا بچه داشت، یکی‌شان که شهید شد، من یک بار یادم نمی‌آید در دوران کودکی در خانه ما چیزی که بقیه بچه‌ها که مادرشان هست می‌خواهند، برای ما نباشد. یعنی مثلاً غذا، لباس،‌ نظافت خانه، عاطفه، ‌محبت، همه چیز بود در عین حال از قبل از انقلاب یک فعال صددرصد سیاسی اجتماعی بود، در مبارزه بود یعنی قبل از انقلاب اعلامیه‌های امام را تایپ کند، تکثیر کند، پخش کنند، خانه فقرا، خیریه بروند به خانواده‌های فقرا برسند، ازدواج خانواده‌های محروم، بچه‌های یتیم تا حدی که این‌ها در مشهد آموزش اسلحه دیده بودند حتی رفته بودند توی کوهستان‌های اطراف مشهد نارنجک پرتاب کرده بودند قبل از انقلاب، که اگر جنگ مسلحانه شد این‌ها مشارکت داشته باشند در عین حال یک مادر صددرصد بود یعنی ما هیچ وقت احساس نکردیم مادر نداریم. 8تا بچه بودیم. خب این کاملاً بستگی به شخص آن دارد. زن و مرد می‌تواند وظیفه‌اش را 1) در برابر خودش، 2) در برابر خانواده‌اش، 3) در برابر جامعه‌اش؛ به هر سه تا می‌تواند برسد. منتهی باید همت داشته باشید و عاقلانه برنامه‌ریزی کنید ترس بیخودی که مرد نامحرم می‌خواهد بیاید مثل این که جن و غول می‌خواهد بیاید فرار کن، جن و بسم‌الله. این‌طوری نیست آدم و متعادل باشیم. هر مرد و زنی که می‌خواهند با هم حرف بزنند بگوییم آی فلان، مگر همه مریض هستند؟ بسا یک مردی، زنی، همکارند، هم حزب هستند، هم درس هستند، با هم بحث می‌کنند می‌نشینند ذره‌ای هم یک نگاهی به هم ندارند به چشم خواهر و برادر دارند به هم نگاه می‌کنند افراط خیلی غلط است، مردها را از زن‌ها را ترساندن، زن‌ها را از مردها ترساندن، جواب سلامش را هم نده، خب این که خلاف اسلام است چرا جواب سلامش را ندهی. اما از این طرف بگوییم آقا این حرف‌ها چیه همه خواهر و برادریم! اصلاً همچین غرضی ندارد! نه آقا دارد خوبش هم دارد! همان جوک و شوخی که می‌گویی، چند وقت پیش‌ها یک خانمی با من صحبت می‌کرد خانم شوهر و بچه دارد گفت من کارمندم میز من با میز همکار مرد ما روبروی هم توی یک اتاق کوچک است. ما اوایل به هم خانم و آقا می‌گفتیم، خواهر و برادر، بعد کم‌کم به اسم کوچک، بعد کم‌کم پیامک‌های سیاسی برای هم فرستادیم بعد پیامک‌های جوک، بعد حالا من به ایشان علاقمند شدم! نمی‌دانم باید چه کار کنم! حتماً آن مرد هم همین‌طور است. این‌ها می‌شود دست خودت نیست. اسلام روی یک چیزی روی این قضایا حساس است چه مرد و چه زن، حقوق همسرت، حقوق فرزندت، کرامت خودت را، این خط قرمز است. اختلاط بیش از اندازه با جنس مخالف نباید داشته باشید. هرکس هم بگوید ما بالغ هستیم شعور ما از این حرف‌ها بیشتر است اتفاقاً او از همه بی‌شعورتر است چون ما این‌قدر از این چیزها در روشنفکران و استاد دانشگاه‌ها و ریش پروفسوری و فوق تخصص دیدیم، یک چیزهایی ما از این‌ها دیدیم و شنیدیم. همین چند وقت پیش‌ها یک پزشکی را، دیدید که یک دندانپزشک را گرفتند که ایشان 70- 80تا خانم را به جای آمپول بی‌حسی به دندان، آمپول بیهوشی می‌زده، بعد مرتکب حرام می‌شده هیچی! با صدتا زن. می‌گفتند این آقا شاگرد اول کنکور یک سالی در کشور بوده است. خب آدم می‌تواند شاگرد اول باشد ولی در این مسائل حیوان باشد. این را دست‌کم نگیرید، اما بقیه کارها، ساختارها. شما الآن می‌گویید من بچه دارم ولی می‌خواهم به این جلسه هم بیایم چه کارش کنم؟ بله هزارتا راه حل دارد. یک مهد کودک موقتی، پارک کودکی موقت بگذارند بعد تحویل بگیرند. می‌شود شما با همسرت با فامیل و مادرت تقسیم کار کنید می‌توانید با یک همکارت این کار را بکنی. صدتا راه حل دارد ما زود می‌گردیم راحت‌ترین راه را انتخاب می‌کنیم! آقا یا علم یا بچه‌داری! یا اسلام یا سیاست و اقتصاد! نه آقا. عقلت را به کار بینداز، تلاش کن، منظم باشد، دو برابر کار کن تمام این چیزهایی که می‌گویند با هم قابل جمع نیست همه‌اش با هم قابل جمع است. فعالیت فردی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، علمی، به شرط این که درست برنامه‌ریزی کنی، مهندسی کنی خیلی نخوابی، خیلی فیلم نبینی، خیلی جلسات بی‌خودی نروی، یک کمی برنامه‌ریزی داشته باشید.

یکی از حضار: در خصوص مادری که مطرح کردند شما فرمودید که یکسری چیزها را باید از دست بدهند یا مدیریت بکنند.

جواب استاد: پدر هم همین‌طور است. پدر هم برای یک چیزهایی باید یک چیزهایی را از دست بدهد.

همان: خب ما این را نمی‌بینیم انگار که آن مرد خانواده را نادیده می‌گیریم در صورتی که وقتی یک فرزندی به دنیا می‌آید خب قطعاً پدر و مادر هر دوتایشان در تمام شئون تربیتی و پرورشی آن بچه نقش دارند چرا این اتفاق نمی‌افتد و در خصوص آن راه حل‌هایی که فرمودید هم چرا نشده؟ آیا این نشان دهنده این است که انقلاب اسلامی اصلاً با حضور اجتماعی خانم‌ها مسئله دارد؟ و هیچ وقت به آن فکر کرده که بخواهد راه حل ارائه کند؟

جواب استاد: این نکته شما خیلی جالب است چون الآن در تمام آمارهای بین‌المللی در هیچ کشوری به اندازه ایران بعد از انقلاب زنان با این سرعت و وسعت اجتماعی نشدند. این که می‌گویید نشان می‌دهد که اصلاً اطلاع از آمار بین‌المللی ندارید. دو – سه چیز است که در ایران رکورد زده است یکی از آن‌ها در تمام جهان بی‌نظیر است و دشمنان هم این را می‌گویند مخالفین هم این را می‌گویند. زن با سرعتی که بعد از انقلاب در ایران وارد عرصه‌های اجتماعی،‌ علمی، دانشگاهی، سیاسی، رسانه‌ای، هنری شد در هیچ جای جهان نشده به لحاظ کمّی و سرعت و وسعت.

همان: خب این آسیبش را به جاهای دیگر زده است.

جواب استاد: خب پس این یک بحث دیگری شدشما باز خلاف حرف‌تان را زدید. شما اول می‌گویید که آیا ساختار خلاف حضور زنانه نیست؟ من می‌گویم نه آقا این بالاترین رکورد است، شما می‌گویید خب پس این هم یک عوارض بدی داشته است! بله یک عوارض بدی هم داشته است لذا بعضی‌ها به همین دلیل دارند می‌گویند کاری که جمهوری اسلامی کرد خدمت نبود، همین کارها را کردید آمار طلاق هم به بیشترین حد رسید. این‌ها حرف‌ها را هم می‌گویند. بعضی می‌گویند خروج زن از خانه در همه عرصه‌ها که برایش توجیه اسلامی هم پیدا کردید و گفتید این اسلامی است با پوشش و با حجاب بیا همه جا باش! این باعث شد که رابطه زنان و مردان، فروپاشی خانواده، آمار طلاق‌ها و فسادها، این‌ها را بعضی‌ها می‌گویند که من برای این‌ها جواب دارم. علت آن خروج از خانه نبود، علت آن رعایت نکردن بعضی دیگر از احکام اسلام بود. اما سرعت و وسعت فوق‌العاده بوده است و این که آیا همه ساختارها برای این سرعت و وسعت، برای بعدش آماده شده یا نشده؟ نه؛ ما خیلی مشکلات داریم. اصلاً بحث زن نیست بحث این که ما در چه رشته‌ای چه تعداد دانشجو می‌خواهیم؟ پسر و دخترش را اصلاً کاری نداریم. و چرا؟ می‌دانید که هیچ کس نمی‌داند! همین‌طوری ساختمان داریم، استاد هم داریم، کتاب هم دارند می‌دهند. بعد در یک رشته‌هایی ما صدها هزار فارغ‌التحصیل داریم که اصلاً نه کشور نیاز به آن‌ها دارد نه شغلی برایشان هست بعد خودش زحمت کشیده، پدر و مادرش زحمت کشیده، طرف توی روستا به هزارتا مصیبت، این را آورده کرده خانم دکتر، ‌آقای دکتر، آقای فوق لیسانس در فلان رشته‌ها، آخرش هم هیچی! چون ما نیاز نداریم. ما بعضی از رشته‌ها را نیاز داریم ده‌تا متخصص، فوق دکتری نداریم گرفتاریم. یک رشته‌هایی را هم ده‌ها هزار فارغ‌التحیل داریم نمی‌دانند چه کارشان بکنند؟ آقا نظام آموزشی و پژوهشی را باید اصلاح کنیم. بخشی از این مشکل که خانم‌ها درس می‌خوانند بعد می‌آید می‌بیند که کار نیست، بخشی از اینها مشکلات ساختاری است که قطعاً نه ربطی به انقلاب دارد و نه به اسلام دارد به نارکارآمدی مدیران و برنامه‌ریزان مربوط است. اما یک بخشی دیگر از آن نه. آیا همه رشته‌های تحصیلی برای دختر و پسر کاملاً مساوی است؟ نه. حتی بعضی‌ها مثلاً می‌گویند کار معدن، من می‌گویم کار معدن هم برای زن که تحریم نشده ما شرعاً مانعی نداریم برو کار معدن بکن. ببین به نفع توست؟ به نفع خودت هست یا نه؟ اگر به نفت نیست نکن. اگر به نفع خودت هست برو. اسلام که نگفته زن کار معدن نکند. آقا ما مثلاً می‌خواهیم فلان کار سخت را انجام بدهیم، خب برو بده. کسی مانع تو نشده، مسائل اخلاقی رعایت بشود، مسائل حقوقی رعایت بشود تمام شغل‌ها آزاد است زن و مرد ندارد. آقا ساختارها اجازه نمی‌دهد! اگر واقعاً یک جاهایی ساختار اجازه نمی‌دهد خب برو آن را درست کن اما بعد به این هدف بیندیش که آیا اصل این که کلاً خانواده رها باشد چون مرد که مسئول تأمین خانواده است می‌تواند با زن قرار بگذارد و بگوید خانم این باری که روی دوش من است روی دوش جنابعالی شما کلاً برو صبح تا شب بیرون کار اقتصادی بکن، کارگری، مهندسی، نانوایی، من هم در خانه هستم کارها را می‌کنم. چون اسلام هیچ کاری را بر عهده زن واجب نکرده است و در هیچ نظام حقوقی یک چنین یچزی نیست. می‌دانید زن مجبور به هیچ کاری نیست حتی نه کار خانه. شنیدید حتی به بچه‌اش می‌خواهد شیر بدهد می‌تواند بگوید دستمزد می‌گیرم به بچه‌ام شیر می‌دهم ولی کدام مادر است که این کار را بکند؟ حتی فقهای ما می‌گویند اگر مردی به خانمش می‌گوید که من می‌خواهم با هم غذا بخوریم با هم صحبت کنیم و همدیگر را ببینیم. از فقها پرسیدند گفتند حتی زن می‌تواند از شوهرش طلب دستمزد کند و بگوید اگر می‌خواهی با تو سر سفره بیایم ناهار بخورم با من حرف بزنی و ناهار بخوری باید یک چیزی بدهی! خب از نظر فقهی این‌طوری است می‌تواند هیچ نظافت خانه، لباس شستن، غذا پختن، وظیفه شرعی زن نیست. اما وظیفه اخلاقی چطور؟ شما به عنوان عاقل، حالا از این طرف نگاه کنید. بله زن می‌تواند به شوهرش بگوید بله شما پول بده من کار خانه را انجام می‌دهم یا کارگر بگیر به او پول بده کار انجام بدهد، بچه را هم او نگه دارد شیر بچه را هم یا دایه پیدا کن یا شیر خشک بده! یعنی هیچی، اسلام نگفته زن را باید در داخل خانه یا بیرون خانه یک کاری را باید انجام بدهد یا یک کاری را نباید انجام بدهد. دوتا چیز را تأیید کرده است: 1) وقتی تو با شوهرت ازدواج می‌کنی یک حقوقی در اختیار تو قرار می‌گیرد و آن مرد موظف است برای تو خانه،‌ مسکن، لباس مناسب،‌امنیت تو و بهداشت تو را فراهم کند. خب حالا اگر تو به او بگویی خب من کار خانه را نمی‌کنم، بچه را هم نگه نمی‌دارم، هیچ کاری نمی‌کنم عیب ندارد شرعاً می‌توانی اما حالا کدام مردی حاضر است با تو ازدواج کند؟ روز سوم پسره می‌گوید این‌طوری است؟ تو هیچ کاری نمی‌کنی و من باید تنهایی کارها را انجام بدهم و همه کارها با من است؟ تو می‌گویی بله. بعد می‌گوید خب پس من چرا باید با تو ازدواج کنم؟ من یک نیاز جنسی دارم توی خیابان‌ها هست زنانی هستند که خودشان را بفروشند در اختیار مردان قرار بدهند در ازای پول؟ من چه نیازی به تو دارم من نیاز جنسی‌ام را بیرون از خانه تأمین می‌کنم.

یکی از حضار: خب اگر مسلمان باشد چنین کاری نمی‌کند.

جواب استاد: خیلی خب اگر مسلمانی شد... من خیلی‌ها را دیدم .. من توی فرودگاهی بودم یک آقایی آمد جلوی خانمش می‌گفت به من می‌گفت آقا ایشان را نگاه کن، گفتم چه شده؟ آمدین این‌جا توی فرودگاه؟ بعد هم من که مشاوره خانواده بلد نیستم. گفت که این خانم من درس خوانده حقوقش از من بیشتر است بعد پول اجاره خانه ما کم می‌آید و خرجی و... بعد به ایشان می‌گویم اقلاً تو هم نصف حقوقت را بده، می‌گوید اسلام گفته که به عهده توست به عهده من نیست، اسلام که نگفته من باید خرجی بدهم؟ می‌گوید حقوق خانم من دو برابر من است یک ریال هم کمک نمی‌کند مدام هم می‌گوید وظیفه من این که در خانه کار کنم نیست، وظیفه من بچه‌داری نیست، اجاره خانه هم به عهده من نیست، دندت نرم همه‌اش به عهده خودت هست من می‌خواهم با پول خودم با دوستانم تفریح بروم! بعد جلوی خودش به من گفت توی دهان یک چنین زنی نباید زد؟ گفتم نه. ولی واکنش طبیعی‌اش همین است که تو الان داری به من می‌گویی. من یقین دارم که آن‌ها تا همین الآن از هم جدا شدند. خب حالا آن زن یک ملاحظات عاطفی، بعد مسئله اخلاق. از آن طرف همین اسلام می‌گوید زنی که به مردش بگوید من از تو بیش از اندازه نمی‌خواهم که کار کنی، می‌بیند شوهرش غم و غصه دارد،‌ می‌گوید اگر غم و غصه آخرت و انسانیت داری داشته باش اما اگر داری خرج روزی و ماها را می‌خوری خواهش می‌کنم غصه نخور. می‌گوید زنی که کار خانه به عهده‌اش نیست اما انجام بدهد در مخارج خانه، بیرون خانه و داخل خانه کار کند این زن اهل بهشت است. مردی که دارد به زنش خدمت می‌کند بهشتی است. از آن طرف مرد افتخار کند که نوکر زنش هست، و زن افتخار کند کلفت شوهرش هست. دوتایی افتخار کنند که نوکر و کلفت بچه‌هایشان هستند و بچه‌هایشان هم به این‌ها افتخار کند. اسلام می‌گوید قانون موقع دعوا به درد می‌خورد. قانون چه گفته؟ قانون گفته زن هیچ وظیفه‌ای ندارد مرد هم بگوید خب قانون گفته من باید خوراک و لباس و خانه تو را بدهم چیز دیگری به عهده من نیست من اصلاً کاری به تو ندارم بیا این هم خرجی‌ات! خرجی‌ات را بگیر، اگر نیاز زناشویی و جنسی پیدا کردم تو باید همکاری کنی بقیه‌اش را هم من وظیفه‌ای ندارم نه حقی نه چیزی، خب این که خانه نیست، خانواده و زندگی خانوادگی نیست. یادتان باشد قانون و حقوق موقع دعوا به درد می‌خورد به درد زندگی نمی‌خورد. زندگی با عشق، اخلاق، وفا، فداکاری پیش می‌رود هر دو لذت می‌برند هر دو افتخار می‌کنند که به آن یکی بیشتر خدمت کنند این می‌شود زندگی که از آن لذت هم می‌برید هم این‌جا لذت دارد که بعدش هم سعادت است. می‌گویند آقا جامعه این‌طوری ست؟ خب هم در جامعه ما و هم خیلی از جوامع، خیلی از چیزها هست که غلط است هیچ ربطی به اسلام ندارد. ساختار اجتماعی، قبیله‌ای، تاریخی، آموزشی، سیاسی، این‌ها را بوجود آورده باید اصلاحش کنیم و تغییر بدهیم. آیا لزوماً همه‌اش باید تغییر کند؟ نه لزوماً بعضی‌هایش نه. آیا به سرعت می‌تواند تغییر کند؟ نه بعضی‌هایش نه نمی‌تواند به سرعت تغییر کند متلاشی می‌کند. خب الآن شما خودتان می‌بینید که الآن بیشتر از 65 درصد دانشگاه‌ها دختر هستند.

یکی از حضار: از جهت همین انطباق‌ها و دختری که تحصیلات دارد منظورم این است همان آسیبی که گفتم برمی‌گردد به همان خانواده. دختری که رفته تحصیلات کرده وقتی می‌بیند شرایط جامعه پذیرای این نیست که بخواهم ازدواج کنم. انطباق راهکارها که شدنی هست یا نه؟

جواب استاد: نه، آن که دیگر ربطی به انقلاب و اسلام ندارد این مربوط به عقل قاصر و ناقص من و شماست. الآن سن ازدواج آمده، ازدواج‌ها تأخیر می‌شود. هم آقایان یا خانم‌ها. از دوران دانش‌آموزی به من می‌گفتند که باید چه کار شود! باید در کنکور فلان شود باید آن دانشگاه بروی نه این دانشگاه، می‌گوید حالا همه این کارها را کردم دکتر شدم اما دیگر من خانواده ندارم نتوانستم ازدواج کنم من پیر شدم نمی‌توانم ازدواج کنم! من اگر 20 سال پیش می‌فهمیدم تهش این است نه بخاطر دین، بخاطر واقعیات زندگی، به من می‌گفتند تو می‌خواهی یک خانم دکتر بشوی که تا آخر مجرد بمانی، خودش می‌گفت من الآن استاد دانشگاه هم شدم تنها تا صبح می‌نشینم سیگار می‌کشم یا فیلم می‌بینم، فیلم می‌بینم سیگار می‌کشم تا صبح که سر کلاس بروم و الآن نمی‌دانم که آخرش می‌خواهم چه کار کنم! می‌گفت اگر 20 سال پیش فکر می‌کردم قرار است این‌طوری بشود من اصلاً این مسیر را نمی‌رفتم! یک مسیر دیگری می‌رفتم. آن پسر هم همین‌طور. پیرپسری شده 45 سال سنش هست، استاد دانشگاه، شاگرد اول، استاد عالی، بورسیه خارج از کشور حالا رفته برگشته، به او می‌گوییم خب الآن چه شده؟ می‌گوید نه من دیگر می‌توانم زن بگیرم نه کسی می‌تواند زن من بشود. اصلاً من نمی‌توانم کسی را تحمل کنم او هم نمی‌تواند من را تحمل کند. این‌ها دیگر موانع دین نیست چه ربطی به دین دارد دین که خلاف این را گفته است. دین می‌گوید برنامه‌ریزی کن هر دویش را انجام بده اگر می‌بینی هر دویش نمی‌شود خودت ببین کدام‌ها برایت بیشتر به نفع است. خب حالا من فوق تخصص داشته باشم ولی مزه زندگی را نچشیدم این بهتر است؟ خب همین کار را بکن و این شرایط را تحمل کن، حلال است حرام نیست. شرع که مانع تو نشده، این‌طوری دوست داری بکن. این‌طوری عمل کنی این‌طوری می‌شود. 40 ساله‌ت هست می‌گویی شب تا صبح فیلم می‌بینم سیگار می‌کشم که صبح دانشگاه بروم باز دوباره شب بیایم همین‌طوری فیلم ببینم سیگار بکشم تا آخر همین‌طوری. اگر آن مسیر را می‌رفتی می‌گفتی سواد نداشتم منزلت اجتماعی نداشتم به من خانم دکتر و آقای دکتر نمی‌گفتند سطح آگاهی‌ها و اطلاعاتم هم این‌قدر نبود اما به جایش فلان چیز را داشتم، دنیا همین است. اگر برنامه‌ریزی‌ات درست باشد شرایط آماده باشد می‌توانید سه – چهارتا ارزش را با هم داشته باشید. اگر نشود باید انتخاب کنی. الآن شما مگر از همه وضعیت‌های خودمان همه این‌هایی که این‌جا هستیم مرد و زن، مگر از شرایط‌هایمان راضی هستیم؟ هر کدام‌مان برای به دست آوردن یک چیزی یک چیزهایی را از دست دادیم با این که هیچ کدام هم شرعاً حرام یا واجب نبوده است، در بعضی‌ها محاسبات ما غلط بود در بعضی‌هایش روش برنامه‌ریزی‌های ما غلط بود، بعضی‌هایش هدف‌گذاری ما غلط بود. بعضی‌هایش هم نه درست بود ما مسیر درستی را آمدیم و هر مسیر درستی هم یک مشکلاتی دارد مگر مسیر غلط مشکلات ندارد؟ جواب راحت به سؤالات سخت! هر کاری یا مشکلی که در جامعه می‌بینند آقا تقصیر دین است، تقصیر ساختارهاست، تقصیر فلان... نه آقا. آن‌ها هم دخالت دارد ولی مقصر اصلی من و تو هستیم که مدیر، چه قانون‌گذار هستیم، یا من و تویی که داریم برای خودمان برنامه شخصی می‌ریزیم. این دختر می‌رود درس می‌خواند می‌شود لیسانس، فوق لیسانس، دکتری‌اش را می‌گیرد حالا باید چه کار کند؟ دختر را از توی روستا می‌کشانید برای دانشگاه آزاد، پدرش فله‌گی می‌کند، کارگری می‌کند عرق می‌ریزد بعد از 10- 15 سال،‌ خب حالا می‌خواهد برگردد روستا با پسرعمویش که از بچگی گفتند این‌ها با هم زن و شوهر هستند این اصلاً می‌تواند برگردد آن‌جا با او ازدواج کند؟ مگر باید یک چنین ازدواجی صورت بگیرد؟ یک چنین ازدواجی درست است؟ نمی‌تواند و نمی‌شود. دخترهای روستایی در روستا ماندند می‌گوید خواستگار ندارد. می‌گوید پسر رفته شهر دنبال کار یا درس، این با خلق و خوی شهری عادت کرده است، یا دختره رفته، او که نمی‌آید با این پسره ازدواج کند. از آن طرف، این‌جا این دختر روستایی شهری شده غریب، آن طرف کشور دارد زندگی می‌کند نمی‌تواند خانه و زندگی تشکیل بدهد نه مزه خانه و فامیل را می‌فهمد، خب بله یک چیزهایی به دست آوردی و یک چیزهایی هم از دست دادی هر دویش هم حلال بود شرع مانع نبود ببین کدام از این‌ها مهم‌تر است آن کار را بکن.

یکی از حضار: من با یک قسمتی از صحبت‌های شما خیلی موافق نیستم آن‌جایی که می‌فرمایید بسترها یا مشکل ساختارها نیستند مشکل خود انسان‌هاست این تا حدودی درست است ولی به نظر من این‌قدر اگر بیاییم بار را روی دوش خودِ آدم‌ها بگذاریم.

جواب استاد: خود آدم‌ها، منظورم فقط اشخاص نیست، الآن گفتم، مدیران، قانونگذاران و تصمیم‌گیران دخالت دارد.

همان: یعنی شما با این موافق هستید که به هرحال این بستری که فراهم شده یک بستر مردانه هست زنانه نیست ما از یک جایی به بعد خانم‌ها را وارد جامعه کردیم بدون این که این را در نظر بگیریم که یک خانم چه شرایطی را لازم دارد؟

جواب استاد: ببینید در فعالیت‌های هرچه اجتماعی‌تر بیشتر مردانه‌اند تا زنانه. همه جا همین‌طور است منتهی کم و زیاد دارد. در کشورهایی که می‌گویند فعالیت زنان با مردان مساوی است بروید ببینید چندتا رئیس شرکت‌های اقتصادی زن هستند؟ و چندتایشان مرد هستند؟ آن‌جا که سنت و اخلاق نیست کلاً گفتند بزن بریم! هرکس هرکاری می‌تواند بکند! ببینید چند درصد مدیر کل شرکت‌ها و کمپانی‌های اقتصادی و اداره‌های تأثیرگذار چند درصدشان مرد هستند و چند درصد زن هستند؟ این را بررسی کنید. حالا این یک بخشی‌اش به تفاوت ساختارهای زن و مرد مربوط است و یک بخشی‌اش نه به فرهنگ و ساختارهای اجتماعی مربوط است آن وقت بخشی از این تفاوت‌ها به نفع مرد و علیه زن است تبعیض است. بخشی از این‌ها به نفع زن است یعنی این‌طور نیست که اگر زن آن‌جا حضور داشته باشد به نفع اوست! نه، در خطر و تهدیدهای بیشتری است. ببینید من نمی‌خواهم همه چیز را به مسائل جنسی برگردانم ولی این یک واقعیتی است. در ارتش آمریکا یک زن ژنرال شد بعد از این همه وقت و بحث، یک خانم ژنرال شد مثل سرلشکر شد. اولین زن بود همین تازگی ژنرال شد. بعد یک مجله‌ای با او مصاحبه کرده و از او پرسیده که بزرگترین مشکل تو چیست؟ می‌گوید بزرگترین مشکل من تعرض‌های جنسی همکاران من است. زن ژنرال سرلشکر شده، باز آن‌جا هم همکارانش او را رها نمی‌کنند می‌گوید تعرض جنسی و توهین‌های جنسی که به من می‌کنند. خب این یک بخشی‌اش این‌هاست. کار آن مردها که درست نیست ولی طبیعی است جامعه اسلامی هم مگر همه مردم مسلمان هستند؟ مگر همه مردان و زنان ما تقوا دارند؟ پس این همه زندان چیست؟

همان: حاکمیت که اسلامی هست باید یک شرایط مناسبی را برای خانم‌ها فراهم کند.

جواب استاد: ببینید من که جزو منتقدین خیلی از تصمیمات حاکمیتی هستم از جمله در مورد مسائل زن و مرد، تفکیک بین موانع قانونی، ساختاری، فرهنگی، دینی، - دین را هم تازه از فرهنگ جدا می‌کنم – فرهنگی، دینی و شخصی. شما 7- 8 نوع اقتضائات و موانع دارید معمولاً این‌هایی که موافق یا مخالف هستند این 7- 8تا را با هم مخلوط می‌کنند! هر کدام را جدا جدا. این کار چرا نمی‌شود؟ الآن از شما یک سؤال می‌کنم قانون بگوید صددرصد استخدام یک کارهایی برای زن و مرد مساوی است. شما فکر می‌کنید رؤسای شرکت‌ها حتی شرکت‌های خصوصی، فکر می‌کنید که نسبت به زن و مرد صددرصد مساوی نگاه می‌کند؟

یکی از حضار: ببخشید احساس می‌کنم این نقل قول دوستان اصلاً مسئله‌اش این نیست که ما زنان را مدیران قرار بدهیم مسئله ما رهبر زن یا مدیر زن داشتن نیست.

جواب استاد: نه، ‌من دارم مسئله استخدام را می‌گویم.

همان: نه، اصلاً مسئله استخدام شدن در مسئله خانواده نیست مسئله این است که یک بستری ایجاد شود اگر یک خانم دوست دارد رشد کند و از آن تحصیلاتی که انجام داده استفاده کند این بستر به نوعی باشد که مسئله‌اش به معنای رشد منصبی نیست یک فضایی ایجاد شود که کنار همسری و مادری و وظایف دیگر این مسئله باشد الآن نگاه دوستان را حس نمی‌کنم که عدالت در کشور برای منصب‌های دولتی وجود ندارد مسئله این است که این بستر خوب مهیا نشده که حتی نه برای این که رشد کند بیاید مدیر شرکت بشود بلکه بخواهد پژوهش خود را در اختیار شرکت قرار بدهد.

جواب استاد: خب این الآن چه مانعی از لحاظ ساختاری برای شما وجود دارد؟

همان: از لحاظ ساختاری هم بخواهید بررسی کنید کسی نمی‌گوید نیاید این‌قدر مسائل پیچیده است، الآن یک مادر بخواهد هیئت علمی بشود شما پروسه هیئت علمی شدن تا یک سنی اجازه را از کارشناسی دارید تا هیئت علمی شوید این سن یک طوری است که کنار درس خواندن‌تان بخواهید یک فاصله کوچولو بیندازید یا مادر بشوید سه – چهارتا بچه بیاورید راحت نمی‌توانید هیئت علمی بشوید این مانع است. الآن شما شرکت‌ها را ببینید من خیلی از دوستانم که دانشگاه بزرگ درس خواندند الآن آرِندی یک شرکتی هستند ولی هیچ وقت یک خانم متأهل یا یک خانمی که بچه دارد مخصوصاً بچه‌دار این‌جا نمی‌تواند بایستد برای این که می‌آیند قانون می‌گذارند که شما اند ساعت در روز باید وقت حضوری بگذارید! در صورتی که شما باید قوانین دور را بچینید که او کنار فرزندش باشد و دورکار انجام بدهد، یا چرا این‌قدر فضا را تنگ می‌کنید می‌گویند این تسهیل وجود ندارد.

جواب استاد: این حرف درست است.

همان: خب وجود ندارد.

جواب استاد: خب می‌گویم که وجود ندارد، بعد هم به من چه که وجود ندارد یک جوری حرف می‌زنید انگار من رئیس جمهور یا رئیس قوه قضائیه یا مقننه‌ام؟! می‌گویم این مطالبه درستی است البته من نمی‌دانم که واقعاً وجود دارد یا وجود ندارد یعنی واقعاً تسهیلاتی هست برای این موارد، اما فرض بر این است که به قدر کافی و لازم وجود ندارد خب این را باید به یک مطالبه تبدیل کنید که من می‌خواهم زن مسلمان باشم می‌خواهم مادر باشم در عین حال من می‌خواهم پژوهش کنم تحقیق کنم و این تحقیقات من در خدمت کشور قرار بگیرد. آیا این یک خواسته نادرست و غیر اسلامی است؟هرگز آیا این خلاف اقتضائات انقلاب است؟ نه، دقیقاً این در جهت اقتضائات انقلاب است اصلاً انقلاب برای همین شد. قبل از انقلاب می‌گفتند یا باید از عفت و طهارت و اخلاق‌تان بگذرید و برهنه و بی‌حجاب بیایید و ابزار دست مردان باشید یا نباید رشد کنید. می‌دانید که در سال 55 حتی در دبیرستان‌ها حجاب ممنوع شد یعنی سال 55 شاه دستور داد که دخترانی که در دبیرستان‌ها حجاب دارند از مدارس بیرون‌شان کنید. که من یادم هست آن موقع خانواده‌های مذهبی داشتند دختران‌شان را از مدارس برمی‌داشتند که انقلاب شد. خب حالا من با این حرف شما موافق هستم که من چه کار کنم؟ چون من استعداد دارم استعدادم هم از برادرم یا از همکلاسی پسر من کمتر نیست نمره‌هایم هم از او بهتر بوده علاقه هم دارم نمی‌خواهم هزینه اخلاقی برای این کار بدهم من می‌خواهم شخصیت اسلامی و زنانگی‌ام حفظ شود مادری‌ام هم حفظ بشود مادری‌ام هم حفظ بشود و در عین حال می‌خواهم مشارکت علمی، سیاسی و اقتصادی داشته باشم آیا نمی‌شود کاری کرد که این‌ها با هم بیشتر قابل جمع باشد؟ آیا شده؟ باید بشود. به قول شما چرا به مادر نگویند خانم دورکاری انجام بده پیش فرزندت باش. چرا این کار می‌شود. این که می‌گویم کار شماهاست امثال شماها باید این‌طور موارد را رصد کنید و بگویید الآن این‌جا این مانع است تو داری به من می‌گویی یا مادر باش، یا درجامعه امر به معروف و نهی از منکر و فعالیت‌های رسانه‌ای و اجتماعی بکن. من می‌خواهم هردویش را انجام بدهم این حق بلکه وظیفه من است تو هم وظیفه‌ات این است که موانع ساختاری را برطرف کنی من سه بار تأکید کردم زن مادر و همسر است ولی قبل از همه این‌ها زن، انسان است خودش یک کسی است این‌طور نیست که من فقط همسر و مادرم! پس من کی‌ام؟ اصلاً فرض کنید ازدواج نکردید نه همسرید نه مادر،‌ دیگر تو آدم نیستی؟ مرد و زن در این جهت مساوی‌اند. سه بُعد داریم، سه‌تا وظیفه، سه‌تا حقوق، خودم در برابر رشد خودم مسئول هستم. منظورم از رشد هم مدرک گرفتن نیست فکر نکنید مدرک حوزه و دانشگاه فقط این‌ها رشد است. نه زنانی هستند که رشد انسانی، عقلی، علمی، اخلاقی، تهذیب نفس دارند بدانید اصل رشد را بدانید ما همه داریم از این‌جا می‌رویم، این‌جا راهرو هست، این‌جا منزل ما نیست آن کاری که انسان را برای ابدیت آماده می‌کند آن رشد است آن وقت به شما می‌گویم ممکن است یک مرد روستایی، یک زن روستایی، پشت کوه دارد با اخلاص برای خدا کار می‌کند و به همسرش و به همسایه‌اش خدمت می‌کند او رشد یافته باشد و بنده که ممکن است که مثلاً 30 سال است درس می‌خوانم و معلمی می‌کنم رشدیافته نباشم. ممکن است به شما بگویند پروفسور! استاد فوق تمام در دانشگاه! ‌اما شما و من یک موجود ساقط بدبخت باشیم. یک مدتی این‌جا پز و ادا و اصول و با اعتبارات باشیم مدرک نشان بدهیم و برایمان کف بزنند و جایزه بدهند، همه این‌ها تمام می‌شود آن زمانی که ما به سن شما بودیم آن کسانی که برای ما بت بودند الآن من نگاه می‌کنم 85 درصدشان مردند تمام شد. سلبریتی‌های زمان ما همه مردند. یادتان باشد وقتی می‌گویید من می‌خواهم رشد کنم حواس‌تان باشد رشد اصلی آن است و همه این‌ها وسیله است. هم خانه،‌ همسر،‌ کار سیاسی، درس خواندن،‌ همه این‌ها وسیله است. اگر آن وقت شما این‌طوری نگاه کنید که الآن وظیفه من این است که بروم مثل خانم دباغ مبارزه سیاسی کنم. خانم دباغ چریک بود از مؤسسین و فرمانده سپاه همدان بود ایشان یک وقت به من گفت – در خاطره‌هایشان هم نوشتند – که من 8 تا بچه داشتم زندان و شکنجه و وارد مبارزه مسلحانه شدم و به کوه زدم، چریک توی کوهستان‌ها می‌جنگیدم بعد هم طرف فلسطین و لبنان رفتم. بعد هم نجف آمده بودم پول نداشتیم گاهی سه روز سه روز توی لبنان چیزی نداشتیم بخورید. از ایران چریک می‌آوردیم آموزش می‌دادیم و با اسلحه داخل ایران می‌فرستادیم. یک خانم هم جزو این‌هاست می‌گوید ما چون هیچی نداشتیم بخوریم همیشه روزه می‌گرفتیم و گاهی از شدت گرسنگی غش می‌کردیم و بیهوش می‌شدیم ولی وقتی به ما گفتند که – این شهید محمد منتظری و چند نفر دیگر بوند – گفتند برویم نجف به امام بگوییم که خانمی آمده مبارز است – امام که من را نمی‌شناخت – میگفت امام که جلسه خصوصی با خانم‌ها ندارد با آقایان هم ندارد هرچه دارید بگویید ما می‌گوییم. بعد ایشان می‌گوید گفتم به امام بگویید من دیگر مقلّد شما نیستم! یعنی کسی که آمده فعالیتش را کرده بعد می‌گوید ملاقات نمی‌کنم من دیگر از شما تقلید نمی‌کنم – البته آن موقع امام نمی‌گفتند آقای خمینی – اگر شنید من کاری با ایشان ندارم می‌روم. می‌گوید به امام گفته بودند امام گفته بود بگویید ایشان بیاید. من رفتم گفتم من فلانی‌ام با آیت‌الله سعیدی کار می‌کردیم که ایشان زیر شکنجه شهید شد امام گفت بله، گزارش شما را آیت‌الله سعیدی برای من نوشته بودند شما آن خانم هستید؟ گفتم بله. بعد امام گفت شکنجه‌هایی که شدید بگویید، گفتم نمی‌خواهم شما را ناراحت کنم، همه حرف‌ها را زد آخرش گفت من با همین حجاب بدون چادر،‌ من با مانتو روسری با اسلحه چریک هستم 7تا هم بچه در ایران دارم آن‌ها را رها کردم، اگر هم به ایران برگردم اعدام می‌شوم. این کار را ادامه بدهم یا نه؟ امام گفت بله ادامه بدهید یعنی چریک باش همین کار را ادامه بده. بعد که رفتند پاریس گفتند خطر ترور است، گفتند ما یک خانم پلیس می‌خواهیم به فرانسه بفرستیم که داخل خانه امام در نوفل لوشاتو باشد، امام گفتند که ما نمی‌خواهیم خودمان از این خانم‌ها داریم، به من پیغام دادند که بگویید خواهر فلانی بیایید، امام به ایشان خواهر می‌گفتند الآن یادم اسم‌شان را یادم نیست چون خانم دباغ اسم مستعار داشت، مثلاً خواهر فهمیه، در فلسطین و لبنان بودم که به من گفتند که امام گفته بیایید این‌جا، رفتم محافظ شخصی امام در خانه ایشان بودم. مرجع تقلید این‌طور بود. ما علمایی هم داشتیم که خانم‌ها می‌آمدند شعار مرگ بر شاه می‌دادند می‌گفتند چون صدای زن است ممکن است برای مردها تحریک کننده باشد زن‌ها نباید بیایند چرا امام خمینی گفته زن‌ها باید بیایند شعار بدهند؟ امام گفت آن مردی که از شعار مرگ بر شاه هم تحریک می‌شود آن مرد مریض است! یکی از آقایان گفته بود یک فیلمی از تلویزیون پخش کردند ما می‌بینیم یک جوری‌مان می‌شود امام(ره) گفت فیلم را بیاورید ببینیم چیست؟ آوردند دید از قول من به ایشان بگویید یک مقدار تهذیب نفس بیشتر بفرمایند! شما از این چیزها هم تحریک می‌شوید؟ عرف شرعی رعایت شده. می‌خواهم این را به شما بگویم که این را توجه داشته باشید 1) هرجا را به شما می‌گویند مانع دینی و شرعی است دقیق بپرسید کجاست؟ کدام مانع شرعی؟ 2) هرجا به شما می‌گویند علم اثبات کرده است که فلان، بگویید کدام علم؟ کجا اثبات کرده؟ چه چیزی را اثبات کرده است؟ 3) نسبت این دوتا با همدیگر چیست؟ این دوتا با هم قابل جمع نیستند. اما هرچه سؤال راجع به ساختار دارید که ما در ساختارها اشکال داریم ما در قوانین اشکال داریم. خیلی از قوانین ساختارهای ما از قبل از انقلاب است. باید اصلاح بشود بعضی از احکام را شما می‌دانید راجع به قضاوت زن، ما فقهایی داریم که استدلال هم عقلی، هم علمی، ‌هم فقهی می‌کنند که قضاوت مراحلی دارد و در یک قسمت‌های خاصی آن هم در بعضی از پرونده‌های خاص زن نباشد. توضیحاتی هم کاملاً دارند. بعضی از فقها هم هستند که از فقهاء قدیم هستند نه جدید، داریم که مقدس اردبیلی(ره) می‌گوید به نظر من شرط قضاوت مرد بودن نیست من از آیات و روایات چنین استنباطی نمی‌کنم. همین الآن هم ما صدها قاضی زن داریم جزو یک رده خاصش، بقیه‌اش در همه رده هست. همان موارد خاصی هم که استثناء می‌کنند باز همان‌ها هم استثناء می‌خورد. راجع به جنگ، زنانی داریم که پیامبر اکرم(ص) می‌گویند ما می‌خواهیم به جبهه بیاییم، که پیامبر(ص) فرمایند‌ «علی برکت الله» این «علی برکت‌الله» را این‌ها خرابش کردند. پیامبر(ص) به امّ ایمَن می‌گوید بیا. و می‌گوید من آن‌جا کار پرستاری کردم و حتی در مواردی من سلاح برداشتم و جنگیدم و از نیروهای دشمن را کشتم. محدودیت را ببینید بر اساس چه نوع محدودیت؟ چقدر؟ و چرا؟ یعنی در واقع مدیریت است نه محدودیت. مدیریت روابط زنان و مردان در فعالیت‌های اجتماعی است برای صیانت از خانواده و انسان‌هایی که در خانواده به دنیا می‌آیند و باید بزرگ بشوند و حراست از حقوق معنوی و مادی دو طرف. خب خانم‌هایی که سؤال نکردند اگر سؤال دارند بفرمایند.

یکی از حضار: سؤال من در مورد رابطه فقه و اخلاق در حوزه خانواده است. شما همانطور که به درستی اشاره کردید ما از لحاظ اخلاقی جایگاه خیلی ارزشمندی را برای مادری قائل هستیم اما وقتی که به قوانین نگاه می‌کنیم به یک تعارضاتی برمی‌خوریم فرض بفرمایید مادری که از اولویت‌ها و از نیازهای شخصی‌اش به خاطر تربیت و نگهداری از فرزند خود گذشته است و طبق عرف ما تکلیف و وظیفه مادر تلقی می‌شود و حالا این زمان را طی کرده و به قوانینی می‌رسد مثل قوانینی که تحت قوانین کلی ولایت پدر قرار می‌گیرند. سؤال من مشخصاً این است که اصولاً رابطه فقه و اخلاق چیست؟ یعنی قرار است بر هم تأثیر بگذارند؟ کدام بر دیگری تأثیرگذار است؟ اگر ما بتوانیم اسم این را شکاف بگذاریم، اگر به چنین شکافی برخوردیم چگونه باید پاسخ بدهیم؟

جواب استاد: راجع به فقه و اخلاق، اساساً فقه، وظایف جوارحی است، اخلاق وظایف جوانحی است. یعنی اخلاق بایدها و نبایدهای درونی و شخصیتی است. گرایش‌های وجودی است خصلت است. فقه، رفتارهای بیرونی است. در نگاه اسلامی که ما نباید ظاهر و باطن را تفکیک کنیم یا بین آن‌ها تقابل قرار بدهیم. در واقع فقه باید تجلّی ظاهری و جسمانی اخلاق باشد، اخلاق باطن فقه است. یعنی آن دارد راجع به چه کنیم و چه نکنیم، چه باید کرد و چه نباید کرد بحث می‌کند در اخلاق شما راجع به چرا باید کرد و نکرد؟ چگونه باید این کار را کرد و نکرد بحث می‌کنید. شما نباید چرایی و چگونگی را از جسم عمل تفکیک کنید. این که می‌گویند «العمل بالنیّات» یعنی عمل خارجی شما یک جسد است، آن که تو چرا این کار را انجام می‌دهی مهم است ما یک چیزی به نام حُسن و قبح فعلی داریم و یک چیزی هم به نام حُسن و قبح فاعلی. حُسن و قبح فعلی یعنی آن فعل، آن کار، کار درستی است یا نادرست؟ با قطع نظر از این که چه کسی دارد آن کار را انجام می‌دهد و چرا انجام می‌دهد؟ خود آن کار آیا قابل ارزشگذاری است؟ بله. ما قائل به حُسن و قبح ذاتی اعمال هستیم. یعنی عمل خدمت به یتیم، با عمل کلاهبرداری از یتیم، خوردن اموال یتیم، این دوتا عمل با هم مساوی نیست حالا هرکسی این عمل را با هر نیتی که انجام می‌دهد. یعنی آن عمل حَسَن است و این عمل قبیح است. آن عمل صالح است این عمل فاسد است. حالا نکته بعدی، عملی که انسان انجام می‌دهد برای چه ما داریم این‌جا انجام می‌دهیم؟ من اگر فردا مُردم از من پرسیدند که عمرت را صرف چه کردی؟ این کارهایی را که می‌کردی برای چه بود؟ من چه جوابی دارم بگویم؟ من که نمی‌توانم بگویم بیرون این اتفاقات افتاد این‌ها را که خدا بهتر می‌داند چه اتفاقات درست و نادرستی بعدش افتاد. اما یک چیزی که به تو مربوط می‌شود این نیست که چه اتفاقی برای دیگران جدا از تو افتاد، این است که برای خود تو چه اتفاقی افتاد؟ رشد تو وقتی است که تو آن عمل صالح را با نیت درست و صالح انجام دادی. شما می‌گویید من خواستم اجرای عدالت بکنم، خیلی خب باریک‌الله برای چه؟ یکی می‌گوید برای شهرت، می‌خواستم رئیس بشوم، رأی بیاورم،‌ مرید پیدا کنم، برایم کف بزنم! عدالت را برای این اجرا کردم. یکی می‌گوید من عدالت را برای خود عدالت اجرا کردم برای خدمت به خلق، برای اطاعت از خداوند. این فرق می‌کند. فقه بدون اخلاق، جسم بدون روح است. اخلاق بدون فقه، روحی است که هیچ ضمانت اجرا در بیرون ندارد. یعنی شما بگویید قلب من پاک است ولی عمل من ناپاک است! از کجا معلوم که قلب تو پاک است. یا بگویید مهم نیست که قلب من پاک است یا نه، عمل من، عمل پاک است. چرا خیلی مهم است. رابطه عمل با تو، تأثیری که در تو می‌گذارد مربوط به قلب توست، نیت توست. حالا فقه در مسائل خانواده، کف خانواده را می‌بیند حداقلی است آن‌جا که از واجب و حرام بحث می‌کند. آن‌جایی که از مستحب و مکروه صحبت می‌کند دارد وارد نقطه وصل فقه و اخلاق می‌شود. زندگی دینی زندگی مرکب از فقه و اخلاق است یعنی باطن و ظاهر، جسم است اما جسم زنده است چرا جسم است چون این‌جا عالم جسمانیت است، این‌جا دنیاست ما بدن داریم، اصلاً شما چرا این را می‌گویید؟ مگر عبادت یک چیزی بین ما و خدا نیست؟ مکان خاص، زمان خاص، چرا رو به طرف خاص؟ چرا عبارات خاص؟ جواب این است که خدا جسم نیست خدا زمان و مکان ندارد جهت ندارد اما من که هم زمان دارم هم مکان دارم هم جسم دارد رو و پشت برای من معنا دارد برای خدا معنا ندارد، بنابراین چون من در جسم هستم آن معنویت باید یک قالب جسمانی پیدا کند، در قید زمان و مکان و جهت و قبله و عبارت می‌آید. راجع به خانواده هم همین است، فقه بدون اخلاق و اخلاق بدون فقه به جایی نمی‌رسیم. خانواده اسلامی خانواده‌ای است که فقهی – اخلاقی عمل می‌کند. منتهی عرض کردم آن چیزی که خانواده را نگه می‌دارد مبنایش عشق است. این که روشن است یعنی به نظر من رابطه فقه و اخلاق به نظر من نکته ابهامی ندارد هرچه اخلاقی‌تر باشد آن خانواده گرم‌تر و انسانی‌تر و اسلامی‌تر و شیرین‌تر می‌شود.

یکی از حضار: آیا ما حکم فقهی خلاف اخلاق داریم؟

جواب استاد: نه. این سؤال قشنگی بود. آیا ما حکم فقهی ضد اخلاقی داریم؟ هرگز. حالا از آن طرف، حکم اخلاقی ضد فقهی داریم؟ یعنی یک حکمی به لحاظ فقهی حرام باشد ولی اخلاقی باشد. این هم محال است. اگر این باشد یعنی تناقض بین حکم و اخلاق یعنی تعارض بین ظاهر و باطن، این یعنی در درون این منظومه معرفتی تناقض وجود دارد یعنی اخلاقاً می‌گویید این کار را بکن ولی فقهاً بگویید این کار را نکن، یعنی بگویید قلب‌تان این را بخواهد ولی دست‌تان خلاف آن عمل کند، این نمی‌شود. اگر مواردی را برای شما ذکر کردند باید بپرسید که مبنای شما برای قضاوت اخلاقی چیست؟ یعنی به چه عملی اخلاقی می‌گویید و چرا؟ یا اگر گفت فقهی است باز باید مستند فقهی آن را بگویید.

راجع به احکام خاص؛ ببینید این‌ها را که من اول یک مقداری بیشتر توضیح دادم برای این که این سؤال‌ها مصداق به مصداق دوباره پرسیده نشود. من یک معیاری خدمت شما عرض کردم. 1) مسلّم بشود که یک حکم قطعی عمومی است. حکم غیر قطعی نیست اختلافی بین فقهاء نیست. 2) موقت و مربوط به شرایط خاصی نیست. 3) مناط آن حکم در بیرون محقق شده یعنی واقعاً همان اتفاق افتاده است. 4) حکومت، می‌تواند بر اساس مصلحت جامعه و مصلحت نظام، برخلاف مورد عمومی حکم خاص بکند. با توجه به این 4تا نکته حالا بیاییم وارد یک مصداق بشویم و بگوییم این حکم یعنی چه؟ بعد خیلی از مسائل هست که گاهی مطرح می‌کنند مثلاً عرض کردم راجع به بحث ارث، دیات، قصاص، همه این‌ها را بحث می‌کردند اصلاً در زمان خودِ پیامبر(ص) از پیغمبر سؤال می‌کند یا از امام معصوم(ع) می‌پرسد. خانم آمده به پیامبر(ص) می‌گوید که ببخشید این همه آیه آمده که مجاهد و شهید بهشتی‌اند از آن طرف هم می‌گویید زن جهاد نرود خب این تبعیض نیست؟ شما دارید من را از یک حق بزرگ معنوی محروم می‌کنید خب من هم می‌خواهم جهاد کنم بهشت بروم، جالب است پیامبر(ص) به آقایانی که در جلسه هستند رو می‌کنند و به این خانم می‌گویند سؤالت را یک بار دیگر بلند بپرس این‌ها بشنوند، حالا این آمده دارد به تبعیض اعتراض می‌کند که آقا در شریعت تبعیض است چرا شما تبعیض قائل شدید پیامبر به جای این که ماست‌مالی کند و بگوید حالا بعداً می‌گویم و... می‌فرمایند یک بار دیگر سؤالت را بلند بپرس می‌خواهم همه بشنوند. بعد می‌گویند که برداشتن زحمت آدم کشتن و کشته شدن از روی دوش تو، به این معنا نیست که شما از آن فضیلت رها شدی، شما که به خون کسی تشنه نیستید تو دنبال آن رشد و آن پاداش هستی، می‌گویی چرا آن پاداش را به مرد دادی به من ندادی؟ حالا به شما می‌گویم آن پاداش و بیش از آن را به تو می‌دهند اما نه برای کشتن و کشته شدن، همین پدر تو، پسر تو، شوهر یا برادر تو که می‌رود یک خلأیی وجود دارد تو اگر آن خلأ را پر کنی و او خاطرش جمع باشد که تو، خانواده و بچه‌هایتان را نگه می‌داری تو در پاداش آن همسرت شریک هستی. اگر او شهید بشود تو پاداش جهاد و شهید را داری. تو پاداش را می‌خواهی یا می‌خواهی بروی بجنگی و آدم بکشی و کشته بشوی که زورت هم به اندازه او نمی‌رسد. هرچه از آن طریق بخواهی خداوند از طریق دیگری به تو می‌دهد. می‌گوید اگر زنی موقع زایمان از دنیا رفت، پیامبر(ص) فرمودند این شهید است اهل بهشت است. مردی که دارد برای زن و بچه‌اش زحمت می‌کشد، عرق می‌ریزد، رفته کارگری از آن بالا افتاد مُرد، این مرد شهید است. یعنی نسبت‌ها را اصلاح می‌کند. پیامبر(ص) فرمودند: «رب امراه افقه من الرجال» ای بسا زنانی که از مردان عاقل‌تر و دقیق‌تر هستند. فقیه‌ترند (افقه)، بسا زنانی که از آن‌ها دقیق‌تر هستند.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha